راهپیمایی غرور اقلیتهای جنسی و جنسیتی به رسمی هرساله تبدیل شده است که گروههای مختلفی را بهسوی خود میکشاند که با هنجارهای دگرجنسگرامحور هم خوانی ندارند و این هنجارها از آنها «دیگری» میسازد و این دیگریسازی از توهین و تحقیر و خشونت کلامی در جایی تا زندان و حتا اعدام در جایی دیگر ادامه پیدا میکند. این گروهها که خود را از تعریف رسمی جامعه حذفشده میپندارند، امیدوارند که در این روز دیده شوند. آنها نهتنها برای جامعهای که در آن زندگی میکنند، در این روز خیابانها را از آن خود میکنند بلکه جلوی چشمهای مردمی که گاهی فقط برای تماشای جمعیتی که آن را متفاوت میبینند به تماشای راهپیمایی میروند هم حضور خود را اعلام میدارند و همینطور بلکه جلوی چشمهای میلیونها انسان که از طریق رسانههای جمعی ازجمله شبکههای مختلف خبری تلویزیونی و ماهوارهای، مجلهها و روزنامهها، وبسایتها و بیشتر از همهی اینها شبکههای اجتماعی به تماشای آنها مینشینند، نشان میدهند که هستند و این بودن، بیش از آنچه این مردم فکر میکنند به آنها نزدیک است ولی فقط آن را نمیبینند و یا انکار میکنند.مشاهدهپذیری پایهی اساسی این راهپیمایی است و اهمیت آن در همان دیگریسازی آشکار میشود. همانجایی که از توهین، تحقیر و خشونت کلامی تا زندان و اعدام وجود دارد و پایهی مبارزه با این ستم، شناخت و دیدهشدن گروههای تحت ستم جنسی است.
البته در این بین بیشتر از آنچیزی که بدانند و یا به آن اهمیت بدهند، در دیدرس نظام سرمایه هم قرار میگیرند. تغییر مناسبات اجتماعی در همهی صحنهها بهخصوص صحنههای اقتصادی و سیاسی، امروزه بسیاری از این گردهمآییها و راهپیماییها را محلی برای جولان ساختارهای سیاسی و اقتصادی قدرتمحور قرار داده است. از پرچمی که در دست میگیریم، از لباسی که به تن میکنیم و آرایشی که میکنیم تا شعارهایی که میدهیم، هر سال بیش از پیش ما را به هدف تجاری و سیاسی اصحاب قدرت تبدیل میکند تا اینکه کمکم این راهپیماییها که برای آرمانهای برابریخواهانه و انقلابی شکل گرفته بودند تبدیل به جشنهای سرگرمکنندهتری میشوند که در آن منافع تجاری و اقتصادی نظام سرمایهداری بیشتر از منافع حیاتی گروههای تحت ستم جنسی دیده میشود. بااینحال، تذکر این نکته ضروری است که هنوز گروههای ویژهای به همین سطح از مشاهده نیاز جدی دارند. درحالیکه حتا همین جشن هم در ادبیات شفاهی و همچونین در ادبیات رسمی بیشتر به نام همجنسگرایان و آن هم همجنسگرایان مرد شناخته و خوانده میشود، هنوز همجنسگرایان زن، تراجنسیتیها، دوجنسگرایان، پنسکشوالها، اسکشوالها و … مورد بیمهری و قضاوتهای نادرست و ناعادلانهی جامعه قرار دارند و این قضاوتها در خود جامعهی اقلیتهای جنسی و جنسیتی هم آنجایی که تحتتاثیر مردسالاری قرار میگیرند هم وجود دارد. این مساله که میتوان آن را بهنوعی ناهمزمانی در روند مشاهده و پذیرش گروههای مختلف اقلیت جنسی خواند سبب میشود که اهداف گروههای شرکتکننده و در مقایسهای بزرگتر افراد شرکتکننده، از هم متفاوت و گاهی نامتجانس باشد.
این اهداف میتوانند از جلوهگری و نمایش جنسی و جنسیتی که خود پاسخی به نیازهای طبیعی انسان است تا اعتراض و حقخواهی و برابریطلبی متفاوت باشند. البته این سطح از تفاوت، چیزی است که در درون یک تاریخ و جغرافیا دیده میشود و اگر بخواهیم به مقایسهی دو جغرافیای متفاوت از هر نظر بهعنوان مثال، خاورمیانه از سویی و اروپای غربی از سوی دیگر بپردازیم، به سطح متفاوت و مهمتری از نیازها، اهداف و فعالیتها میرسیم.
برای یک ایرانی همانند منطقههای جغرافیایی دیگری که دارای محرومیتها و محدودیتهای مشابه هستند، حضور بینقاب در برابر دوربینها کاملن متفاوت است با آنچیزی که یک هلندی استنباط میکند. ما هنوز در آغاز مسیر مشاهدهپذیری قرار داریم.
شرکت ما در رزهی افتخار (پراید) بیشک نتایج سیاسی و اجتماعی ویژهای را دارد که برای جامعهی ایرانی تعریف میشود و برای جامعهی هلند کمتر قابلفهم است. بهخصوص اگر به این نکته اشاره کنیم که برای شرکتکنندهی جوان و یا حتا میانسال اروپایی برخی از ابعاد شرایط حال حاضر جامعهی اقلیتهای جنسی ایران، در تاریخ زندگی شخصیاش حضور ندارد اگرچه اشتراکهای بسیار بین این دو هم قابلتوجه است. اینکه حضور بینقاب اقلیتهای جنسی ایرانی که در اروپا زندگی میکنند و در شرایط ویژهتر خود را از خاورمیانه به اروپا میرسانند که در رژهی افتخار شرکت کنند، حرکتی است که میتواند تاوان بسیاری داشته باشد. این تاوان گاهی برای کسانی که به هر دلیل مجبور به بازگشت به ایران هستند یا در همان اروپا در بین خانواده، فامیل و دوستانی زندگی میکنند که از همان فرهنگ ناهمزمان ایران برخاستهاند، میتواند سنگینتر از آنی باشد که به ذهن میرسد.
جغرافیای فرهنگیای که ما در آن زیست میکنیم، هنوز نیاز به مشاهدهپذیری دارد و مشاهدهپذیری دلیل اصلی حضور ما در رژهی قایقها در سال ۲۰۱۷ «کانالپراید ۲۰۱۷» بود. حضوری که شروعی پرانرژی و مصمم داشت و پایانی تلخ، اما ما را بر اتمام حرکتی که ناتمام ماند، جدیتر کرد. اتفاقهایی که برای قایق ایران در پراید ۲۰۱۷ افتاد، فارغ از هرگونه تحلیلی که در مورد چرایی آن وجود داشت و گفته شد، پروژهی مشاهدهپذیری را ناتمام گذاشت.
آنچه که باید اتفاق میافتاد این بود. در کانالپراید ۲۰۱۷ آمستردام قایقی با بیش از هفتاد نفر از اقلیتهای جنسی و جنسیتی و حامیانشان که غالبن بینقاب بودند، آمده بود تا جایگاه اولین گروهی باشد که میخواستند بهصورت دستهجمعی خود را برای هرکسی که ممکن بود آنها را ببیند. تذکر این نکته ضروری است که برخی از افراد روی قایق، خودشان از اقلیتهای جنسی و جنسیتی نبودند اما با پذیرفتن این خطر که مورد همان هجمهها و توهینها قرار بگیرند، با درک لزوم حمایت از جنبشهای برابریخواهانه پا به قایق گذاشته بودند. بیشک افراد حاضر بر روی قایق میدانستند که با حضور انبوه رسانههای جمعی و با اهمیت ویژهی ایران از نظر حقوق بشر و در نتیجه پرداخت وسیعتر شبکههای اجتماعی به این اتفاق، تقریبن باید خود را آمادهی آشکارشدن برای هرکسی که آنها را میشناسد، بکنند بااینوجود، قایق ایران پهلو گرفت. آن هم درست قبل از اینکه به گذرگاه حضور رسانههای عمومی برسد. پنجاه متر قبل از جایی که دوربینهای ضبط سراسری رسانهها ایستاده بودند که حضور قایقهای مختلف را گزارش کنند.
تلخ بود و گزنده. خستگی بر تن همهی ما مانده بود و نمیدانستیم با اندوه پس از آن چه کنیم؟ ظاهر اتفاق هرچقدر برای جامعهی میزبان اگرچه تلخ اما ساده بود، برای ما پیچیده بود و نامفهوم. مگر میشود که این شادابی و انرژی فراوانی که همراه با دلهره و اضطراب در ما بود بهناگهان مثل آتشی که بر آن آب بریزند، در کمتر از یک ساعت خاکستر شود؟ رانندهی هلندی قایق بههردلیلی از ادامهی هدایت قایق سرباز زد (دلیلی که هیچوقت بهاندازهی کافی که برای ما قابل فهم باشد، آشکار نشد) نمیدانست که این توقف بر سر هرچیزی که باشد، از دلایل سادهای چون لجبازی تا دلایل پیچیدهای که ریشه در نگاههای نژادی و جغرافیایی دارد، برای ما اندوه بزرگی را میسازد در برابر آرزو و خواستهای که خود را تا این حد به آن نزدیک میدیدیم: ما را ببینید ما حضور داریم.
«شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر»
بگذریم که اگر نگذریم نمیتوانیم دوباره شروع کنیم. به هر ترتیبی این آشکارسازی خودخواستهی گروهی، نشد که آنگونه که میخواهیم به سرانجام برسد و درنتیجه ناتمام ماند اگرچه در همان شرایط هم با ایستادگی و مقاومت در برابر ناملایمات، پیام ما شنیده شد اما نه به آن وسعتی که انتظار ما بود.
با ناتمام ماندن این پروژه، نه آن خواستهی بزرگ از بین رفت و نه آن گروه صاحب این خواسته از پای نشست. عزم خود را جزم کردیم که حتمن اینبار را به مقصد برسانیم. شرایط امسال برای ما سختتر و همراه با موانع بیشتر بود، اما بههرترتیب این امکان برای ما مهیا شد که دوباره تلاش کنیم. نقطهای که در آن حضور داریم همانچیزی است که در سال پیش در پی آن بودیم. مشاهدهشدن: ما را ببینید، ما حضور داریم.
قایق ایران امسال هم در کانالپراید آمستردام حضور دارد. اینکه آیا سال بعد و سالهای بعد از آن هم بخواهیم و بتوانیم با بضاعت اندک خودمان در کانالپراید حضور داشته باشیم، وابسته به سرانجام حضور امسالمان و تحلیلهای پس از آن خواهد بود که سخن گفتن از آن در حال حاضر ناپخته خواهد بود.
وقتی متوجه شدیم که موضوع امسال کانالپراید، قهرمانان است، همهچیز برایمان جالبتر شد. آیا از کسانی که برای هدفشان و حضورشان میجنگند و ابزارشان در این جنگ خودشان، صورتشان، هویتشان و زندگیشان است، برای قهرمانخطابشدن، لایقتر هم هست؟ امروز هرکدام از ما قهرمان زندگی خودمان است و با تمام ناملایمات، روی پاهای خود میایستیم ،با دستهای خودمان موسیقی جدیدی را مینوازیم و اینبار مصمم به آن هستیم که صدای این موسیقی را به گوش همهی جهان و بهخصوص همهی آنهایی که پیشازاین ما را میشناختند اما نمیشناختند برسانیم: ما را ببینید ما حضور داریم.
بنیاد ژوپیآ
امرداد ۱۳۹۷ – اوت ۲۰۱۸